دنیا ، دنیای ریاضیات است!

وقتی عشق را تقسیم کردند تو خارج ِ قسمت من شدی!

دنیا ، دنیای ریاضیات است!

وقتی عشق را تقسیم کردند تو خارج ِ قسمت من شدی!

چرا؟

دختری پشت یک ۱۰۰۰تومانی نوشته بود :

پدر معتادم برای همین پولی که دست شماست یک شب مرا به دست صاحب خانمان سپرد...

خدایا!

چند می گیری تا بگذاری شب اول قبر ،قبل از اینکه تو سوالی از من کنی

من از تو بپرسم... چرا؟؟!!!

لحظه کوچ ...

این روزها دچار سر گیجه‌ام! 


تلخ تر از تلخ… 


زود می رنجم ، انگار گمشده‌ام! حتی گاهی می‌ترسم . 


چه اعتراف بدی! 


شاید لحظه کوچ به من نزدیک شده، دلم هوای سردی غربت دارد …

باید بسازیم!

از سخت تا ساخت...

یک "الف" فاصله هست!

باید بسازیم...

دوستان همیشه همراه!

دردهای خوبی دارم!

برای یک لحظه ام که شده...

مرا رها نمی کنند!

...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.