اینکه یواشکی دلتنگش باشی ...
خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و هیچ جوابی
نگیری!
دلتنگی هایم که یکی دوتا نیست...
بخواهی بشماری تا فردا طول می کشد!
تو که می دانی فردای من و تو چقدر دیر میاید...
اما دست از من و دلتنگی هایم برندار!
میدانی با آنها چه کاخ آرزوها ساخته ام...؟!
برای تو...
نمیدانم چطور میگذرد...!
اما برای من...
انگار...
خنجر بر گلویم گذاشته اند...
اما نمیبرند...
آرام می گیرم...
حتی به همین "صبر کن درست می شود" ها ...
دلتنگی حس عجیبی است
که گاهی تو را به یادم می اورد
گاهی
یعنی همیشه . . .
گاهی یعنی همین حالا . . .!
هر چقد رو دیوار مجازی بنویسم ...
بازم هیچ کدوم از حرفای دلمو نمی تونم بگم !
حرفایی که :
هرگز نه میشه گفت نه میشه نوشت!
هــــــــــــی...
سلام!
امشب دلم دوباره شکست ...
ازهمان جای قبلی !
کاش میشدآخراسمت نقطه گذاشت تادیگرشروع نشوی.
کاش میشد فریادبزنم دلم خیلی گرفته !
اینجا نمیتوان به کسی نزدیک شدآدمها ازدوردوست داشتنی ترند...
تو که میدانی تمام وجودم هستی
این شعر را برای تو نوشتم
تا بخوانی و بدانی همه ی زندگی ام هستی
نه قافیه دارد ، نه ردیف ، نه آهنگ دارد نه طنین
اینها همه حرف دلم بود ، همین!
آنقدر که به یاد تو هستم اگر به یاد خدا بودم!
وقتی که میمردم ...
نیمی از بهشت از آن من بود...!!
یکـــــــ حبه قنــــــد ...
درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ...
شیرین نمیشـــود !!
دو حبه قنــــد ...
در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ !
شیرین نمیشــــود !
این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ
و تکه ذغالی که خطــــ می
کشد
نیامدنتـــــــــ را ...
هیچوقت آرزوی افتادن چیزی را نداشته ام …
حالا برای اولین بار میخواهم : لطفا بیفت…!
ای زیباترین اتفاق زندگی من !
همیشه در ریاضیات ضعیف بودم
سالهاست دارم حساب میکنم
چگونه من بعلاوه ی تو
فقط من شد؟؟؟!!!!
به راستی چگونه؟!!!!
فقط من و تو میدانیم فرو ریختن دیوار خانه
از چوب خط هایی بود که هر روز
به خاطر نبودنت روی آن می کشیدم!
نه از زلزله!
دیوار هم طاقت این همه غصه را نداشت...
آرزوی قشنگی است :
داشتن رد پای تو کنار رد پای من
بر دشت سپید پوشیده شده از برف
اما هنوز نه برف آمده و نه تو...!
روزی تمام دنیا
تو را خواهند شناخت !
بس که من
از تـــــــو میگویم
و از تــــو می نویسم ..!
مداد رنگی هامون رو با هم تقسیم کردیم
من ... تو... مداد رنگی ها ... همیشه با هم بودیم ...
ببین مداد رنگی ها رو
بعد از این همه سال
هنوز به همون رنگای قدیمین !
اما نمیدونم چرا تو
روز به روز کمرنگ تر میشی ....
یــادم بــاشـــد ...
امشب بعضی از آرزوهایمــ را دَم ِ در بگذارم !
تــا رفتگـــر ببــــرد !
ما بقــی را هم نقــدا بــا خود بــه گور می
بـــرم ...
ما بقــی همــان ،" آرزوی
بــا تــو بودن " است !
نتــرس جانکم !
حتــی آرزوی ِ داشتنت را هم بــه کســی نمی دهم ...
هـــمــیــشــه نــــه
ولــــی گـــاهـــی
مــیــان بـــودن و خـــواســتـن
فـ ـاصـلــه مـــی اُفــتــد
وقـ ـتــهــایـــی هـــســت کـــه
کــســی را بـــا تــمـــام وجــــود میخواهــــی
ولــــــی نــــبـــــــایــــد کــنـــارش
بــــاشـــی ...
آدم ها می آیند
زندگی میکنند
می روند و می میرند!
اما فاجعه زندگی تو...
آن هنگام آغاز میشود :
آدمی می رود ولی نمی میرد
می ماند!
و نبودنش در بودن تو
چنان ته نشین می شود
که تو می میری !
میگن هر چی از دوست رسد نیکوست!
پس چرا هر چی از تو میرسه ...
خاطره ...
نگاه
...
لبخند ...
یاد ...
ویران کننده است
!
منو داغون میکنه
....!؟
چقدر پر می کشد دلم ...!
به هوای تـــــو!
انگار تمام پرنده های جهان در قلبم آشیانه کرده اند...!
از تو دلگیر نیستم!!!
از دلم دلگیرم ...
که نبودنت را صبورانه تحمل میکند... !
چه معنـــــى دارد
زندگى...!؟
وقتى که هیچ اتفاقى
من و تو را
سر راه هم قرار نمى دهد !!
مثل کبریت کشیدن در باد
" دیدنت دشوار است "
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
میکشم آخرین کبریتم را ...
هر چه بادا باد !!!!
اسمش را می گذاریم دوست مجازی!
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته ...
خصوصیاتش را که نمی تواند مخفی کند
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را می نویسد!
وقت می گذارد برایم، وقت می گذارم برایش ...
وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست یاد می شود!
مطمئن می شوم که حقیقیست ...
هرچند کنار هم نباشیم!
هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم،
من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم
هرکجا که باشد... !
بــــــاور کن!
خیلی حـــــــرف است...
وفـــــــــادار
دســـــــــت هایی باشی
که یکبار هم
لمســـــــشان نکرده ای…!!!!
چه تفاوت عمیقیست بین
تـــنـــهـــایـــی قبل از نبودنت
و...
تـــنـــهـــایـــی بعد از نبودنت !!!
باد،، یاد تورا
پاییز،، بوی تورا
سنگ،،
قلب تورا
رعد،، اخم تورا
رویا،، حس تورا
جدایی به روز آدم چیزی نمی آورد ...
به شب آدم، اما ... !
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم…
یه دل گرفته…
یه زندگی پر از خالی…
من سرشارم از تنــهایـــــــــی…
خدایا . . .
سیب که شیرین است
تو بگو، زهر!
هرچه که باشد . . .
بیار،با تمامـ وجود ﻣﮯ بلعمـ . . .
تو فقط مرا از این دنیا بنداز بیرون . . .!
از آن جمــــــــــــــــله هایی ام
که انتهایش سه نقطه می خواهد ...
حال هر طور می خواهی
تفسیـــــرم کــــــــــــــن !
آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم !
و فهمیدم …
تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد به شرط اینکه
درکش کنم ...